آموزش سرقت ارثیه پدر به پسر
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۲۹۸۷۳
چندی قبل مرد جوانی در تماس با پلیس از سرقت مسلحانه خودروی نیسان خود خبر داد و گفت: بعد از تخلیه بار از شهرستان راهی تهران شدم. در کنار بزرگراه آزادگان توقف کرده بودم تا کمی استراحت کنم که ناگهان موتورسیکلتی دو ترک در کنارم توقف کرد و یکی از موتورسواران با نشان دادن یک کاغذ که رویش آدرسی نوشته شده بود از من خواست شیشه ماشین را پایین بدهم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با شکایت مرد جوان شماره پلاک خودروی سرقتی به تمامی واحدهای گشت پلیس اعلام شد. همزمان مأموران به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند. اما متهمان چهره هایشان و پلاک موتور را پوشانده بودند و در این شاخه از تحقیقات آنها به ردی از متهمان نرسیدند.
در حالی که بررسیها در این خصوص ادامه داشت، نیسان دیگری در اطراف تهران به همین شیوه و شگرد به سرقت رفت. با این احتمال که دو سرقت از سوی اعضای یک باند صورت گرفته باشد، مأموران به بررسی دوربینهای اطراف محل سرقت پرداخته و یکی از دوربینها، تصاویر سارقان را بهدست مأموران داد و مشخص شد که آنها متهمان سابقهداری هستند.
با شناسایی هویت متهمان، کارآگاهان موفق به دستگیری اعضای این باند شدند که دو متهم ۱۸ و ۲۰ ساله هستند. در تحقیقات اولیه متهمان نه تنها به سرقت سریالی نیسان اعتراف کردند بلکه جرایم دیگر خود را نیز برملا ساختند.
گفتگو با سردسته باند
با اینکه سنش کمتر است، اما مغز متفکر و طراح این سرقتهای مسلحانه است. پسر جوانی که کلکسیونی از جرایم را در پرونده خود دارد و از کودکی کارهای خلاف انجام داده است.
-شگردتان برای سرقتها چه بود؟
با موتور در بزرگراههای تهران و اطراف آن پرسه میزدیم و با دیدن خودروهای نیسان که در کنار بزرگراه پارک بود به سراغ راننده میرفتیم و با تهدید اسلحه خودرو را سرقت میکردیم. گاهی اوقات هم به سراغ عابران میرفتیم، فرقی نداشت زن یا مرد، اسلحه را به سمتشان میگرفتیم و فقط طلا و پول نقد از آنها سرقت میکردیم.
-با خودروهای سرقتی چه کردید؟
به یک نفر بدهی داشتیم و یکی از خودروها را به جای بدهیمان دادیم. دومین خودرو را هم به مالخر فروختیم.
-چرا سارق شدی؟
خلافکاری و سرقت در خانواده ما موروثی است. پدرم خلافکار بود، قاچاقچی حرفهای که خیلیها او را میشناختند و در کنار قاچاقهایی که میکرد سرقت هم انجام میداد. خیلی بچه بودم، دقیق یادم نمیآید، اما از همان کودکی مرا با خود به محلهای فروش مواد مخدر میبرد یا اگر میخواست سرقت کند یک پای ثابت تیم من بودم.
-چرا تو را با خودش میبرد؟
به قول خودش باید از بچگی چم و خم کارهای خلاف را یاد میگرفتم تا در بزرگسالی یک سارق و مجرم حرفهای شوم. از طرفی مرا با خودش میبرد تا پلیس به او شک نکند. او مواد را در لباسهای من جاساز میکرد. خیلی بچه بودم که به خاطر حمل مواد بازداشت شدم. از همان موقع ترسم از زندان و پلیس ریخت.
-خواهر و برادرانت هم آموزش میدیدند؟
آموزش فقط برای پسرها بود. خودش هم از پدرش یاد گرفته بود. به همین دلیل خواهرم از این آموزشها معاف بود. البته برادر کوچکترم شانس آورد چرا که هم پدرم به خاطر حمل مقدار زیادی از مواد به زندان افتاد و هم من حمایتش کردم و اجازه ندادم مشکلاتی را که خودم در کودکی تجربه کردم تجربه کند. دادگاه به پدرم حکم اعدام داد و با اعتراض پدرم حکم او به حبس ابد تغییر کرد، اما خلاف که ارثیه خانوادگی ما بود، همچنان با من همراه است و من حتی پدرم برایم درس عبرت نشد.
-چرا در سرقتها اسلحه با خودت میبردی؟
این را هم از پدرم یاد گرفتم، او برای اینکه قاچاقچیهای دیگر رو دست نزنند یا تهدیدش نکنند با خودش اسلحه داشت و من هم از او تبعیت کردم. اما فقط از اسلحه برای تهدید استفاده میکردم، تیراندازی نمیکردم.
-اما یک مورد تیراندازی در اطراف تهران داری.
آن مورد فرق داشت، مزاحم دوست دختر دوستم شده بودند و برای اینکه زهر چشم بگیریم تیر هوایی شلیک کردیم.
-اعتیاد داری؟
نه. پدرم در مقابل بهترین و مرغوبترین کوکائینها مقاومت میکرد. میگفت مواد که وارد زندگیات شود نابود میشوی و آن وقت است که تو بنده دیگران میشوی. پدرم از سرکردگان خلافکارها بود یکبار برادر کوچکم را در راه مدرسه دزدیدند و مشکل آنها بر سر معامله مواد مخدر بود. این ماجرا هرگز به پلیس گزارش نشد و پدرم با قاچاقچیان وارد معامله شد و برادرم بعد از چند ساعت آزاد شد.
-با همدستت چطور آشنا شدی؟
هم محل و هم مدرسهای بودیم.
منبع: روزنامه ایران
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: اخبار حوادث سرقت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۲۹۸۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمیدهم مگر به شرط...
به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۰ ساله که برای مشورتهای تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسمآباد مشهد گفت: پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانوادهام ازدواج کردهاند و زندگی آرامی دارند.
من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر و مادرم رشته دامپزشکی را انتخاب کردم، ولی آرامآرام در دوران تحصیل به این رشته علاقهمند شدم.
موضوع این است که پدرم درباره خواستگارانم بسیار سختگیری میکند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم. یک بار یکی از همکلاسیهایم به خواستگاریم آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقهمند بودم.
درگیری شدید زن رسمی و زن صیغهای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم! فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم میزد و دستهایم را میسوزانددر این میان، یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط میتواند سالی دو بار به ایران بیاید. وقتی فرید به خواستگاریم آمد، ابتدا پدر و مادرم مخالفت نکردند، اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم، ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند. او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت.
او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه میکند تا مراسم عقد را در یکی از مکانهای مذهبی برگزار کنیم، ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چارهای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و میخواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم.
در همین حال پدر نوشابه که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان اینکه هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت: من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه.
وی ادامه داد: الان هم از این شرط صرفنظر کردهام اما دلیل اصلی مخالفت من این است که فرید اصرار به عقد موقت دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دائمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند، با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟
پدر نوشابه اظهار کرد: از سوی دیگر، او حتی خانوادهاش را به ما معرفی نکرده و حاضر نشد به همراه خانوادهاش به خواستگاری بیاید. ما هم نمیتوانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم. بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چراکه نمیخواهم سیهروزی و بدبختی او را شاهد باشم.
وی افزود: با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند.
اقدامات کارشناسی و بررسیهای روانشناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی (رئیس کلانتری قاسمآباد مشهد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
کد خبر 848292 منبع: خراسان برچسبها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران